برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 177
در یک سالی که گذشت مشکلات متعددی داشتم که امدن به دنیای وب برام سخت شده
و اگر چه هم میایم خیلی کم هست که به وبلاگ دوستانم که بهم نظر داده بودند هم
نمی تونستم مراجعه کنم که این قضیه برای دوستانم طور دیگه برداشت شده که من بی لطفی
می کنم و پیششان نمیام...................................این قضیه باعث شده که به بچه های نت
اعلام کنم هر کس دوست داشت می تواند نویستده این وب شود و با هم چرخ گردون این وب
را به یاری خدا بچرخونیم..........................راستی دامنه irهم برای وبم ثبت شده
وبلاگ شش ساله نویسنده می پذیرد
همه چی...برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 136
برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 179
به گزارش "dj0o0.ir"؛ صبح دیروز در جاده اهرم- برازجان در نزديكي روستاي سمل خودروي سمند و پژوپارس به يكديگر برخورد كرده كه منجر به درگذشت 2 سرنشين پژو شد. ضمن اينكه راننده سمند نيز به مركز درماني انتقال يافت.
يكي از جان باختگان حادثه علي منفرد بازيكن جديد شاهين بوشهر بود كه به عنوان مسافر خودروي پژو پارس از روستاي كلمه به سمت برازجان در حركت بوده تا اقدامات نهايي در هيات فوتبال شهرستان دشتستان را براي صدور مجوز حضورش در تيم شاهين انجام دهد؛ اما جانش را در جاده از دست داد.
برپايه اين گزارش، منفرد كه 26 ساله متولد شهركلمه از توابع شهرستان دشتستان بوده، در تيم هاي ابوذر و بهارستان كلمه سابقه بازي دارد.
وي فوق ديپلم حسابداري داشت و اكنون در مقطع كارشناسي علوم ورزشي در حال تحصيل بود.
براساس اعلام كارشناسان پليس راه، دليل اين سانحه رانندگي سرعت غيرمجاز پژو پارس بوده است.
اقای منفرد یکی از دوستای خوبم بوده که باهاش آشنا شده بودم ،تازه داشت دلمون خوش می شد که داش علی هم داره پر و بال میگره ولی حیف که خسرت به دل همه ماند تا بار دیگر ورزش استان عزادر شود.
جالب اینجاست که این بازیکن در سالهای اخیر در اردوی فجر سپاسی هم رفته بود ولی در صورت نداشتن معرف از لیست فجر خط خورده بود.
تصاویر تصادف علی منفرد را در ادامه مطلب ببینید
همه چی...برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 163
برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 135
پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل می کرد با چشمی پر آب
گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم توی سر
روی دستت باد کردم ای پدر
سن من از 26 افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده
هیچکس لیلای این مجنون نشد
همسری از بهر من مفتون نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته
پدرش چون حرف هایش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت
پسرم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه دختر یکی را تور کن
گفت آن دم :پدر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و چشم پاکم هر کجا
برای خواندن ادامه شعر به ادامه مطلب بروید
همه چی...
برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 170
البته فکر کنم بیشتر در مورد اقایون صدق میکنه این بیشتر خصلت اقایون هست...
کارمند بانک:میتونی یه وام واسه ما جور کنی؟
مهندس کامپیوتر:من کامپیوترم ویروسی شده میتونی ویندوزمو واسم عوض کنی؟
پزشک عمومی:میتونی برای چارشنبه که بچم نرفته مدرسه یه گواهی بنویسی؟
دندونپزشک:بیا این دندون عقل منو نگاه کن ببین سیاه شده باید بکشمش یا پرش کنم؟
تعمیرکار ماشین:این ماشین من نمیدونم چرا صدای اضافی میده میتونی بیای یه نیگا بهش بندازی؟
بازیگر:واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟
مدیر یه جایی:میشه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟
موبایل فروش:اقا این گوشی ۳۳۱۰ مارو میشه با یه ان۹۵ عوض کنی؟
معلم:این حسن ما تو ریاضی یه خرده بازیگوشی میکنه میشه پنجشنبه ی قبل امتحانش شام تشریف بیارین خونه ی ما سر راه این اتحادا رو هم یه بار براش بگین؟
نماینده مجلس:این شهرام ما خیلی پسر گلیه میخواد زن بگیره میشه کمک کنید معافی این بپه رو بگیریم؟
کارمند سازمان سنجش:سوالای کنکور سال بعد رو نداری؟
نویسنده:یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو بات بگم کتابش کنی.
معمار:این خونمون باید کفش سرامیک بشه و اشپزخونش اپن فکر میکنی چند روزه تموم میکنی؟
طلافروش:
برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید
برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 137
چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایشطولانیتر از حدش میشه شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید
برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 160
قصه از کجا شروع شد از خیابون ماشین و چراغ قرمز
یه سوال؟؟؟؟؟
موقعی که به چهار راه یا میادین شهر میرسی اکثرا چراغ قرمز هست یا سبز؟؟؟؟
همه چی...برچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 147
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...
پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
بیل گیتس در رستورانبعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت دادپیشخدمت ناراحت شد
بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟
ادامه داستان و یه داستان دیگه ذر ادامه مطلببرچسب : نویسنده : پوریا toptop بازدید : 144